می ترسم....


سرنوشتمان چنین بود مابادنیاامدیم دنیابامانیامد

قانون توتنهایی من است وتنهایی من قانون عشق

تو نمی دانی که دیگر سالهاست فقط به خاطر این به این کوچه خالی نمی آیم که می ترسم خودم را پیدا کنم !
بگذار از اول دوره کنیم
!
می ترسم
...
میترسم خودم را در گوشه ای از همین کوچه " تنها " پیدا کنم
.
میترسم خودم را در حال سنگ زدن به تمام پرنده هایی که نیستند ، در حال سنگ زدن به این زندگی مرداب وار ، در حال سنگ زدن به شاعرانی از تبار دیوانه ها پیدا کنم . بگذار راستش را بگویم
...
می ترسم خودم را " بدون تو" پیدا کنم
.
نگو مرا نشناختی که تو را بهتر از خود می شناسم
.
می دانم که تو هم مثل من طاقت نگاههای نا آشناترینان با تبار شاعران دیوانه را نداری
.
می دانم که در تمام این مدت با تمام رؤیاهایم همراه بوده ای اما
....
خودت ببین


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در سه شنبه 19 دی 1391برچسب:,ساعت 8:10 PM توسط ادم وحوا| |


Power By: LoxBlog.Com